سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل نوشته

تلاش بر این است تا مطالبی را در زمینه های رخدادهای اجتماعی ، مذهبی و .. ارائه نمایم



[ سه شنبه 92/7/23 ] [ 3:0 عصر ] [ حـــامد طالبی ]

نظر

روحش شاد و یادش گرامی باد..



[ جمعه 92/7/19 ] [ 6:44 عصر ] [ حـــامد طالبی ]

نظر

عکسی که می بینید، در اوایل سال 1361 در جبهه جنوب گرفته شده است. پدری، پسر جوانش را مهیای حرکت به سوی خط مقدم نبرد می کند. گویی پدر، فرزندش را در پوشیدن لباس دامادی کمک می کند. با چشم دل که بنگری، انگار پیرمرد، به بهانه ی بستن کاردِ نظامی، تلاش می کند به نوجوانش نزدیکتر باشد و او را ببوید و شاید در گوشش زمزمه کند: "روسفیدم کنی پسرکم"
و باز هم دل ها را به طوفانِ کربلا باید سپرد، آن جا که امامِ عشق، شمشیر بر کمر «علی اکبر»(ع) بست و پاره تن خویش را به میدان فرستاد.

لا یوم کیومک یا اباعبدالله

 



[ جمعه 92/7/19 ] [ 12:17 عصر ] [ حـــامد طالبی ]

نظر



[ پنج شنبه 92/7/18 ] [ 9:36 صبح ] [ حـــامد طالبی ]

نظر

روزی حضرت سلیمان(ع) مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.مورچه گفت: « تمام سعی ام را می کنم...»حضرت سلیمان(ع) که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد.



[ چهارشنبه 92/7/17 ] [ 11:27 صبح ] [ حـــامد طالبی ]

نظر



[ دوشنبه 92/7/15 ] [ 1:31 عصر ] [ حـــامد طالبی ]

نظر

کمالات بسیار حضرت فاطمه (س) از یک سو و انتسابش به شخص پیامبر از سوی دیگر و نیز شرافت خانوادگی او سبب شد که بسیاری از بزرگان به خواستگاری او بیایند. تعداد زیای از افراد سر شناس و ثروتمند مکه به خواستگاری فاطمه آمدند و مهریه های بالایی را به پیامبر پیشنهاد کردند. اما هر گاه سخن از پول و ثروت  و مهریه های بالا برای ازدواج با فاطمه میشد، پیامبر با عصبانیت درجواب آنها می فرمودند:" آیا شما گمان می کنید من بنده پول و ثروتم؟"
مسلما پیامبر در امر ازدواج حضرت فاطمه، در صدد تبیین الگوهای اسلامی و از بین بردن سنتهای جاهلیت بود که شخصیت زن  را در بالا برودن مهریه اش می پنداشتند. پیامبر به تمامی کسانی که با معیارهای غلط و رسوم جاهلیت به خواستگاری فاطمه می آمدند، جواب  رد داد. تا اینکه نوبت به شخصیتی ممتاز که سالهای عمرش را در خدمت رسول خدا گذرانده و خود تربیت شده دامن پر فضیلت نبوت بود یعنی حضرت علی (ع) رسید.
ایشان از مال و ثروت دنیا بهره ای نداشت . اما سراسر وجودش مملو از ایمان به خدا و رفتارش مزین به ارزشهای الهی بود. حضرت علی (ع) هنگامی که به قصد خواستگاری فاطمه نزد پیامبر رفت، در حالیکه سراسر وجودش را حجب و متانتی خاص فرا گرفته بود چنین گفت:
" ای رسول خدا ، تو مرا در کودکی از پدرم ابوطالب و مادرم فاطمه بنت اسد گرفتی و در سایه تربیت خود پروردی و در این پرورش از پدر و مادر بر من مهربانتر بودی و مرا از سرگردانی رهانیدی / تو در دنیا و آخرت تنها اندوخته من هستی ، اکنون که خداوند مرا به واسطه تو نیرومند ساخته است می خواهم برای خود سامانی ترتیب دهم و همسری برگزینم. من برای خواستگاری فاطمه آمده ام."
ام سلمه می گوید:" هنگامی که حضرت علی(ع) پیشنهاد خود را مطرح ساخت، چهره رسول خدا از شادمانی روشن گشت، سپس بر چهره علی تبسمی زد و فرمود:" صبر کن تا از دخترم اجازه بگیرم"
پیامبر گرامی اسلام(ص) پس از کسب اجازه از حضرت فاطمه(ص) نزد علی آمد و موافقت خود را با این ازدواج اعلام فرمود.
بدین ترتیب زندگی مشترک حضرت فاطمه (س) و حضرت علی(ع) با عنایت الهی به سادگی و بدور از تشریفات آغاز گردید/ این بانوی گرامی با دریایی از فضائل اخلاقی و روحی وارد مرحله جدیدی از زندگی گردید و تقدیر الهی بر این امر واقع شد که او در مقام مادر فرزندانی را تربیت کند که هر یک از مجریان شایسته احکام الهی کردند.


 


یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

در شب ازدواج حضرت فاطمه(س) شور و شوق خاصی در شهر مدینه برپا بود. قلب پیامبر به خاطر این پیوند مقدس مملو ا ز شادی وشعف بود . پیامبر بسیاری از اصحاب و بویژه مستمندان را به میهمانی این ازدواج فرا خوانده بود. زنان بسیاری گرد آمده بودند تا حضرت زهرا (س) را در این مراسم مشایعت کرده و به خانه علی (ع) ببرند. در میان این شلوغی و ازدحام ناگاه زن فقیری نزد حضرت فاطمه(س) رفت و درخواست کمک نمود. همه با تعجب فاطمه را می نگریستند که چگونه در چنین زمان حساس و به یاد ماندنی از زندگی اش ، هر آنچه در پیرامونش می گذرد را رها کرده و به یاری بنده ای از بندگان خدا می شتابد حضرت با قلبی مملو از رحمت و رافت و با نگاهی مهربان به آن زن گفت :
"بگو چه می خواهی تا من تو را یاری کنم ."
زن بامشاهده چهره مهربان حضرت زهرا و در حالکه بغض گلویش را می فشرد چنین گفت:
" ای دختر رسول خدا، نمی خواستم که در چنین شب بزرگی از زندگی ات خاطر تو را آزرده کنم ، ولی چه کنم که ناتوانی به گونه ای مرا در سختی قرار داده که چاره ای جز این ندیدم که به نزد تو بیایم. اکنون نیازمند به پوشاکی هستم که خود را با آن بپوشانم."
حضرت زهرا پس از شنیدن سخنان زن به او گفت :" قدری صبر کن تا من برگردم.
پس از لحضاتی حضرت فاطمه(س) با لباسی که برای مراسم عروسی اش تهیه شده بود، به سوی زن آمد. حضرت  با دستان مهربان خود لباس عروسی اش را به زن بخشید و او را به خدا سپرد. اطرافیان در حالیکه با تعجب بسیار به دختر پیامبر می نگریستند علت این امر را از او جویا شدند و حضرت  در جواب آنان به آیه ای از آیات قرآن استناد کردو فرمود:
" لن تنالوا البرحتی تنفقوا مما تحبون"
"هرگز به مقام نیکو کاران نخواهید رسید مگر از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق کنید."
پیامبر پس از این اتفاق فرمود:" جبرئیل بر من نازل شد و فرمود:
" خداوند به تو و فاطمه سلام می رساند  و می فرماید هرچه فاطمه بخواهد به او می دهیم."
من با فاطمه (س) ، این موضوع را مطرح کردم و او در جواب من گفت:
" هیچ چیز جز توفیق خدمت در راه حق نمی خواهم و از خداوند طلب می کنم که رحمتش همیشه باقی باشد."



[ دوشنبه 92/7/15 ] [ 12:34 عصر ] [ حـــامد طالبی ]

نظر

یکی از اعمال زشتی که در بین ما انسانها بی ملاحظه و به وفور دیده می شود غیبت کردن از یکدیگر است.

 

در آثار غیبت همین بس که خداوند از آن به خوردن گوشت برادر مرده یادکرده است؛ اما در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه آله و سلم علاوه بر این برای غیبت کننده مجازات سختی در نظر گرفته شده است.
ایشان می فرمایند:
روز قیامت فردی را می آورند و او را در برابر خداوند نگه می دارند و نامه عملش را به او می دهند.
او حسنات خود را درآن نمی بیند می گوید :خدایا این نامه عمل من نیست ،زیرا من طاعات خود را در آن نمی بینم
به او گفته می شود :پروردگار تو چیزی را گم نمی کند و چیزی را فراموش نمی کند
عمل تو به خاطر غیبت کردن از مردم از بین رفته است.
سپس فرد دیگری را می آورند و نامه عملش را به او می دهند و در آن طاعت های فراوانی می بیند می گوید :خدایا این نامه عمل من نیست زیرا من این طاعت ها را نداشته ام ؟!
به او می گویند چون فلان شخص غیبت تو را کرده بود حسناتش به تو داده شده است .(جامع الاخبار ص147)

پس خواهشاً غیبت ممنوع...

 



[ دوشنبه 92/7/15 ] [ 10:18 صبح ] [ حـــامد طالبی ]

نظر

دکتر به او گفته بود نوزاد 1 دقیقه بیشتر زنده نخواهد بود ضربان قلبش در هر 10 ثانیه 1 بار میزند.

 

 

مادر تنها شانس خود را برای به آغوش کشیدن و حس کردنِ نوزادش امتحان کرد بدن سرد نوزادش را روی قفسه سینه اش زیر پتو در آغوش کشید.

اشک از دیدگانش جاری بود.

ناگهان گرمای تن نوزادش را حس کرد،تپش قلبش را شنید.

در کمال ناباوریِ پزشکان ، "راشل"نوزاد خانم "کارولین" نفس کشید.

نوزاد زودرس که پزشکان از زنده ماندنش قطع امید کرده بودند، به خواست خُدا و عشق بیکران مادر زنده ماند.



[ سه شنبه 92/7/9 ] [ 11:32 عصر ] [ حـــامد طالبی ]

نظر

 

http://www.fungozar.com/wp-content/uploads/46903_7282.jpg



[ سه شنبه 92/7/9 ] [ 11:27 عصر ] [ حـــامد طالبی ]

نظر

:: مطالب قدیمی‌تر >>

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
www.amaboys.mihanblog.com--> style="BORDER-RIGHT: silver 4px outset; BORDER-TOP: silver 4px outset; BORDER-LEFT: silver 4px outset; BORDER-BOTTOM: silver 4px outset"

کد موسیقی برای وبلاگ

width="145" height="45" controls="controlpanel" AUTOSTART="TRUE" LOOP="TRUE"> >