بسیاری از گویندگان قدیم ایران شیعه بوده اند و آنها هم که بعضی از محققان در شیعه بودنشان تردید کردهاند غالبا به خاندان عصمت ارادت می ورزیده اند به
همین جهت در شعر قدیم فارسی نمونههای جالب توجهی از نعت رسول اکرم (ص) و مدایح و مراثی ائمهی اطهار صلوات علیهم اجمعین دیده میشود که از
لحاظ تاریخ و زبان فارسی و اصول عقاید ارزش بسیار دارد. سنایی غزنوی - ابوالمجد مجدود بن آدم - که به قولی در 535 ه.ق درگذشته است قصیدهای در مدح
حضرت رضا (ع) دارد که ظاهرا قدیمترین شعر فارسی و یا به عبارت صحیحتر قدیمترین شعر فارسی موجود در مدح حضرت ثامن الائمه است. این قصیده را
سنایی باید در سفری که به خراسان و نیشابور کرده سروده باشد زیرا در مکاتیب او نامهای است به حکیم عمر خیام نیشابوری که برای آزادی غلامش - که او
را به تهمت دزدی گرفته بودهاند تقاضای کمک کرده است. سنایی در قصیده دیگری به مطلع:
جهان پر درد میبینیم دوا کو
نکو رویان عالم را وفا کو
به امام هشتم (ع) اظهار ارادت کرده است ولی آن شعر به قدر این قصیده بلند نیست و احساس و مطلب ندارد. مدیحهی امام که از دیوان سنایی مصحح استاد مدرس رضوی
استنساخ شده به خط خوش در آغاز این شماره آمده است و به دوستداران وعلاقهمندان دربار ولایت مدار حضرت رضا (ع) تقدیم میشود.
در مدح حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا گوید
دین را حرمیست در خراسان
دشوارتر بمحشر آسان
از معجزههای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران
چون کعبه پر آدمی زهر جای
چون عرش پر از فرشته هزمان
هم فر فرشته کرده جلوه
هم روح وصی درو بجولان
از رفعت او حریم مشهد
از هیبت او شریف بنیان
از دور شده قرار زیرا
نزدیک بمانده دیده حیران
از حرمت ز ایران راهش
فردوس فدای هر بیابان
قرآن نه درو و او اوالولامر
دعوی نه و با بزرگ برهان
ایمان نه و رستگار از او خلق
توبه نه و عذرهای عصیان
از خاتم انبیا درو تن
از سید اوصیا درو جان
آن بقعه شده به پیش فردوس
آن تربه بروضه کرده رضوان
از جمله شرطهای توحید
از حاصل اصلهای ایمان
زین معنی زاد در مدینه
این دعوی کرده در خراسان
در عهدهی موسی آل جعفر
با عصمت موسی آل عمران
مهرش سبب نجات و توفیق
کینش مدد هلاک و خذلان
مأمون چو بنام او درم زد
بر زر بفزود هم درم زان
حوری شد هر درم بنامش
کسی را در میزدند زینسان
از دیناری همیشه تا ده
نرخ در می شدست ارزان
بر مهر زیاد آن درمها
از حرمت نام او چو قرآن
اینکار هر آینه نه بازیست
این خور بچه گل کنند پنهان
زرست بنام هر خلیفه
سمیست بضرب خان و خاقان
بینام رضا همیشه بینام
بیشأن رضا همیشه بیشأن
با نفس تنی که راست باشد
چون خور که بتابد از گریبان
بر دین خدا و شرع احمد
بر جمله ز کافر و مسلمان
چو او بود از رسول نایب
چون او سزد از خدای احسان
ای مأمون کرده با تو پیوند
وی ایزد و بسته با تو پیمان
این پیوندت گسسته پیوند
وان پیمانت گرفته دامان
ازبهر تو شکل شیر مسند
درنده شده بچنگ و دندان
آنرا که ز پیش تخت مأمون
برهان تو خوانده بود بهستان
با درد حجود منگرش را
اقرار دو شیر ساخت درمان
از معتبران اهل قبله
وز معتمدان دین دیان
کس نیست که نیست از تو راضی
کس نیست که هست بر تو غضبان
اندر پدرت وصی احمد
بیتیست مرا بحسب امکان
تضمین کنم اندرین قصیده
کین بیت فروگذاشت نتوان
این کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا بتو کافر از مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفر نگیردم گریبان
اندر ملک امان علی راست
دل در غم غربت تو بریان
منبع : کتاب حریم سبز عشق
[ دوشنبه 92/6/25 ] [ 3:2 عصر ] [ حـــامد طالبی ]